در حریم خلوت تنهاییم تنهاترین اندیشه ای

خستــــــــه ام ،خستــــــــــــه از تکــــــــــرار خستگیـــــــــــم ...♥♥♥افسون♥♥♥

در حریم خلوت تنهاییم تنهاترین اندیشه ای

خستــــــــه ام ،خستــــــــــــه از تکــــــــــرار خستگیـــــــــــم ...♥♥♥افسون♥♥♥

equsan2

                

                  



دیگر نه اشکم را خواهی دید و نه خورد شدنم را

...خدا...من...تو... حافظ....خداحافظ !

راز زندگی این است.....همچون بید خم شو و چون بلوط مقاومت کن.

انعطاف در عین اقتدار....از هیچ کار بچگیم پشیمان نیستم جز این که

آرزو داشتم بــــــــــــزرگ شوم ... هوای اینجا بدجور دو نفره است...

ولی یک نفر جایش خالیست.. به سلام ها دل نمی بندم

از خداحافظی ها غمگین نمی شوم دیگر عادت کرده ام به تکرار یکنواخت دوری و

دوستی خورشید و ماه چه اصراری است ؟! من که می دانم ،

تو هم می دانی، می دانی با تلقین دوست داشتن نمی شود کسی رو دوست داشت

ساده باش ،مــــرد باش و باور کن چیزی که در وجودت نداری برای من....



equsan





هـر آنـکـس کـه دوسـت داشـتـن را درک کـنـد، خـداونـد را بـه آسـانی اسـتـشـمـام بـوی یـک گـل مـی بـیـنـد .. 



تقدیم به وجود مهربانت



                                 

                                                                             تقدیم به تو



سفارشی

   

 


             به من میگفت آنقدر دوستت دارم که اگه بگی بمیر میمیرم باورم نمیشد

             برای یک امتحان ساده به او گفتم بمیر سال هاست که در تنهایی پژمرده ام

             کاش امتحانش نمیکردم


سفارشی



   



  دنیاده منم تک گوزلیم یار سوون اولماز..

  ثابت ایلرم قدروی منجک بیلن اولماز..

  باخماکی جوانسان سنه قیمت وروب عالم..

  بیر واخ قوجالارسان سنی دیندیرن اولماز..



   تو این دنیا هیچکس یار را دوست نمیداره..

  اما من بهت ثابت میکنم اندازه ی من کسی قدرتو نمیدونه..

  نگاه نکن الان جوونی و دنیا روت یه قیمت گذاشته..

  روزی میاد پیر میشی. اونوقت کسی قدرتو نمیدونه..


سفارشی

       

               

            زندگی و نباید گدایی کرد باید به دستش آورد


از کوچولوی خودم




این متن عاشقانه رو حمید جان  با دل مهربونش گفته قراره متنهای قشنگشو بزاریم تو وبلاگ

دوستای خوبم نظر یادتون نره


............................



عاشقت شدم...

شبهای سرد تنهایی است
و من.تنها در بیشه زار خلوت قلبم صدای قدم های رهگذری را میشنوم
هر لحظه که نزدیکتر میشود صدای تپش های قلبم بیشتر میشود
او کیست؟
آیا تنها یک رهگذر است؟
نه...
هرچقدر نزدیکت میشود احساسی در قلبم همچون آتش خفته زبانه میکشد
آری این آتش عشق است
عشق...
آری این رهگذر تویی مهربان من
تویی که آمدنت سکوت مطلق دشت خلوت دلم را
و تنهایی های شبانه ام را شکست
تو آمدی و من دوباره پا در رکاب اسب سرکش عشق گذاشتم...
آری آمدنت وجودم را دگرگون کرد
چند روزیست که دیگر نمیتوان صدای جیرجیرک های شبهای خلوتم را شنید
زیرا دیگر با صدای دل انگیز آواز های عشقت نمیتوان صدای آنها را شنید
با آمدنت شبهای بی ستاره ام که در آن صدای گریه های تنهایی ماه هم شنیده میشد
به شبهایی تبدیل شده است که ستاره ها در آن عاشقانه ترین رقص ها را
برای ماه اجرا میکنند
و ماه قلبم
دیگر نمیگرید...
آری تو آمدی و من
عاشقت شدم...